13- حسابداری ذهنی

بوسیله می 26, 2021 گزارش

– مقدمه

حسابداری ذهنی مجموعه‌ای از عملیات آگاهانه که توسط افراد و خانوارها برای سازماندهی، ارزیابی و ردیابی فعالیت‌های مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با توجه به تحقیقات انجام شده پیرامون این موضوع طی دهه‌های اخیر، در این مطالعه سعی شده به طور خلاصه در مورد چگونگی درگیری افراد با فعالیت‌های مربوط به حسابداری ذهنی شرح داده شود. نظریه حسابداری ذهنی چندین دهه است که مورد مطالعه قرار گرفته‌است . اولین مدرک تجربی که نشان می‌دهد که افراد بودجه و هزینه‌های خود را با “حسابداری ذهنی” مدیریت می‌کنند، از مطالعه شناخته‌شده بلیط سینما به دست آمده‌است که توسط کانمن[1] و تورسکی[2] مطرح شد. آن‌ها از پاسخ‌دهندگان دو نوع سوال پرسیدند که آیا آن‌ها ۱۰ دلار دیگر برای بلیط سینما پس از فهمیدن از دست دادن ۱۰ دلار یا از دست دادن بلیط سینما پیش خرید شده با ارزش مشابه، پرداخت خواهند کرد یا خیر؟ کسانی که در مورد از دست‌دادن یک اسکناس ده دلاری مورد سوال قرار گرفته بودند بیشتر مایل به خرید بلیط دیگری بودند (۸۸% پاسخ‌دهندگان). پاسخ‌دهندگان در مورد از دست دادن بلیط پیش خرید شده به ارزش مشابه ده دلار، کم‌تر مایل به خرید بلیط دیگری بودند (۴۶% پاسخ‌دهندگان). زیان‌هایی که در یک دسته خاص از هزینه‌ها اتفاق می‌افتد (به عنوان مثال، هزینه‌های سرگرمی) همانند از دست‌دادن یک بلیط سینما تاثیر بیشتری بر هزینه‌کردن در همان دسته نسبت به زیان‌کردن بدون دسته‌بندی خاصی همانند گم‌کردن یک ده دلاری می‌گذارد. این مشاهده، اصل اقتصادی که می‌گوید -پول “برچسب” ندارد– را نقض می‌کند و پیشنهاد می‌کند که هزینه‌ها (و سایر تصمیمات مالی) تحت‌تاثیر فرآیندهای دسته‌بندی و سازمان‌دهی ذهنی حاصل از بودجه‌بندی، قرار می‌گیرند. در این مطالعه به سه مورد از عناصر حسابداری ذهنی توجه بیش‌تری شده است. عنصر نخست به چگونگی دریافت و آزمون نتایج‌، چگونگی تصمیم‌گیری بر اساس نتایج آزمون شده و نهایتا چگونگی ارزیابی تصمیمات اتخاذ شده می‌پردازد. عنصر دوم مستلزم تخصیص فعالیت‌ها به حساب‌های خاص است. منابع و مصارف همان‌گونه که در دنیای واقعی هستند در حسابداری ذهنی نیز وجود دارند، هزینه‌ها به گروه‌هایی همچون خوراک، مسکن و … گروه‌بندی می‌شوند و مخارج اغلب با بودجه‌های صریح و غیرصریح محدود می‌شوند. عنصر سوم حسابداری ذهنی به میزان ارزیابی حساب‌ها و انتخاب‌ها توجه دارد. حساب‌ها می‌توانند به‌طور محدود یا گسترده تعریف شوند. هریک از عناصر حسابداری ذهنی اصل اقتصادی تعویض‌پذیری را نقض می‌کنند و روی انتخاب تاثیر می‌گذارد. مدل‌های تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران بر اساس حساب‌های ذهنی، می‌تواند استثناهای گزارش شده به موجب مالی رفتاری در بازارهای مالی را توضیح دهد.

2- حسابداری ذهنی چیست؟

شاید ساده‌ترین راه برای تعریف حسابداری ذهنی، مقایسه آن با حسابداری مالی و مدیریتی باشد که توسط سازمان‌ها انجام می‌شود. با توجه به فرهنگ لغت و معنی سنتی، حسابداری را سیستم ثبت و خلاصه‌کردن معاملات تجاری و مالی در کتاب‌ها، تجزیه و تحلیل، تایید، و گزارش نتایج تعریف می‌کنند. البته، افراد و خانواده‌ها نیز باید نتایج معاملات و دیگر رویدادهای مالی را ثبت، خلاصه، تجزیه و تحلیل و گزارش کنند. آن‌ها این کار را به دلایلی مشابه آن‌چه که سازمان‌ها را به استفاده از حسابداری مدیریتی تشویق می‌کند یعنی ردیابی اینکه پول آن‌ها به کجا می‌رود و حفظ مخارج تحت کنترل، انجام می‌دهند. حسابداری ذهنی توصیفی از روش‌های انجام این کارها است. مردم چگونه عملیات حسابداری ذهنی را انجام می‌دهند؟ حسابداری مالی شامل قوانین و قراردادهای متعددی است که در طول سال‌ها تدوین شده‌اند و می‌توان در کتب مختلف در مورد آن مطالعه کرد. متاسفانه در هیچ منبعی، معادلی برای قراردادهای حسابداری ذهنی وجود ندارد و تنها با مشاهده رفتار و نتیجه‌گیری قانون‌ها می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.

3- مولفه‌های حسابداری ذهنی

سه مولفه حسابداری ذهنی در اینجا بیش‌ترین توجه را به خود جلب می‌کنند. مولفه اول نشان می‌دهد که چگونه پیامدها درک و تجربه می‌شوند و چگونه تصمیمات اتخاذ و متعاقبا ارزیابی می‌شوند. سیستم حسابداری، ورودی‌هایی را برای انجام هر دو سیستم تجزیه و تحلیل هزینه منفعت پیشینی و پسینی را فراهم می‌کند.

عنصر دوم حسابداری ذهنی شامل تخصیص فعالیت‌ها به حساب‌های خاص است. هم منابع و هم مصارف وجوه همانند دنیای واقعی در سیستم‌های حسابداری ذهنی هم وجود دارند. هزینه‌ها در دسته‌های مختلف (‏مسکن، خوراک و غیره)‏ گروه‌بندی می‌شوند و این هزینه‌ها گاهی اوقات توسط بودجه‌های صریح یا ضمنی محدود می‌شوند. وجوه قابل مصرف هم به عنوان درآمد (‏درآمد منظم در مقابل درآمده‌ باد‌آورده) ‏و هم به عنوان دارایی (‏پول نقد در دست، مسکن، حقوق بازنشستگی و غیره)‏ مشخص می‌شوند.

عنصر سوم حسابداری ذهنی به میزان ارزیابی حساب‌ها می‌پردازد. این موضوع توسط رد، لاون‌استین و رابین[3] (1998) بازه انتخاب نامیده شد. حساب‌ها می‌توانند روزانه، هفتگی، سالانه و غیره تراز شوند و می‌توانند به صورت محدود یا گسترده تعریف شوند. در واقع عنصر سوم به این اشاره دارد که تصمیم‌گیری‌ها اغلب در شرایط عدم‌اطمینان اتفاق می‌افتد.

4- طبقه‌بندی حسابداری ذهنی

گروه‌بندی سرمایه‌ها در دسته‌های مختلف، یا حساب‌ها یک عنصر تعیین‌کننده حسابداری ذهنی است. به‌عنوان مثال، هزینه‌های متحمل‌شده در اچ‌ اند‌ ام[4] یا گپ[5] (برندهای پوشاک) ممکن است با هم در یک گروه هزینه خاص برای لباس گروه‌بندی شوند. تحقیقات قبلی استدلال کرده‌اند که فرآیندهای شناختی که زمینه حسابداری ذهنی را تشکیل می‌دهند، شبیه به فرآیندهای شناختی هستند که زمینه طبقه‌بندی اشیا و رویدادها را به طور کلی‌تر فراهم می‌کنند و بنابراین حسابداری ذهنی را می‌توان از طریق اصول شناختی طبقه‌بندی درک کرد. به‌عنوان مثال تحت یک چارچوب پیشنهادی، هزینه‌ها ابتدا مورد توجه قرار می‌گیرند ‏و سپس به یک حساب معنا‌دار براساس شباهت و طبقه‌بندی اختصاص داده می‌شوند. طبقه‌بندی راهی برای سازماندهی اطلاعات به گروه‌ها براساس نقاط مشترک است. این سازمان‌دهی کارایی شناختی را با تسهیل‌کردن یادآوری سریع اطلاعات مربوطه، بهبود می‌بخشد. در حوزه مالی مصرف‌کننده با طبقه‌بندی سرمایه‌ها می‌تواند پردازش اطلاعات برای ارزیابی مالی را تسهیل کند. بدون چنین دسته‌بندی، فرد باید در هنگام مواجهه با هرگونه تصمیم‌گیری در مورد مصرف، کل پرتفوی مالی خود را در نظر بگیرد. حتی یک سوال ساده مانند اینکه چه مقدار برای صرف شام می‌تواند هزینه کند، نیاز به یکپارچه‌سازی بین ثروت حال و آینده و همچنین ترکیب تمام بدهی‌ها و تمام هزینه‌های فعلی و آینده پیش‌بینی‌شده و هزینه‌های فرصت دارد.

در حالی که طبقه‌بندی سرمایه‌ها می‌تواند تلاش‌های شناختی مرتبط با تصمیم‌گیری مالی را کاهش دهد، همچنین می‌تواند منجر به خطاهای سیستماتیک نیز شود. بر اساس تئوری استاندارد اقتصاد، طبقه‌بندی سرمایه‌ها به حساب‌های ذهنی نباید هیچ تاثیری بر رفتارهای بعدی فرد داشته باشد، زیرا حساب‌ها تنها به صورت ذهنی تصور شده‌اند. با این حال، شواهد زیادی وجود دارد که روشی که ما برای گروه‌بندی و برچسب‌گذاری وجوه در نظر می‌گیریم، بر اولویت‌های ما برای خرج‌کردن تاثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر، حسابداری ذهنی اصل اقتصادی قابل تعویض بودن، را نقض می‌کند. در ادامه، دو روش اولیه برای طبقه‌بندی سرمایه‌ها و چگونگی تاثیر این دسته‌بندی بر رفتارها را مورد بحث قرار می‌دهیم.

5- روش‌های طبقه‌بندی وجوه

5-1- منابع و مصارف وجوه

یک روش رایج در حسابداری ذهنی طبقه‌بندی وجوه براساس منشا آن‌هاست. برای یک خانواده معین، وجوهی که باید خرج شود شامل ورود منابع (مانند درآمد یا سود سرمایه) و ذخیره منابع موجود (مانند پس‌انداز بازنشستگی و یا مسکن) می‌شود. مطالعات اولیه بر این موضوع متمرکز بودند که چگونه ثروت ممکن است تغییر کند (مانند دریافت اضافه‌حقوق یا ارث بردن). به همین منظور سه دسته کلی درآمد جاری، دارایی جاری و درآمد آینده را پیشنهاد کرده‌اند که ممکن است به طور شهودی شامل ثروت افراد در طول عمر خود باشد. اگرچه هر کدام از این سه مقوله جزء ثروت محسوب می‌شود اما افراد تمایلات متفاوتی را برای مصرف در هرکدام از این سه گروه نشان می‌دهند، درواقع بیشتر تمایل دارند از محل درآمد جاری نسبت به درآمد آینده هزینه کنند. به عبارت دیگر، افراد برای مصرف یک دلار از ثروت، بسته به اینکه به کدام یک از سه دسته تعلق دارد رفتار متفاوتی نشان می‌دهند، حتی اگر منبع درآمد مرتبط نباشد. برای مثال، دریافت اضافه ‌حقوق امروز، منجر به افزایش بیشتر در هزینه ها نسبت به افزایش همان مقدار در یک چک وراثتی در آینده خواهد شد.

 دومین روش متداول برای طبقه‌بندی، براساس نحوه استفاده از وجوه است، برای مثال براساس محصولی که قرار است خریداری شود. افراد خانه‌دار ممکن است بودجه برای هزینه‌های مختلف تعیین کنند (به‌عنوان مثال بودجه قبض گاز یا بودجه سرگرمی) و با سرمایه‌ای که در هر یک از حساب‌های ذهنی برچسب‌دار قرار می‌گیرد به صورت متفاوت رفتار کنند. به عبارت دیگر، مردم پول خود را صرف خریدهایی می‌کنند که با منبع وجوه استفاده شده همسو باشد. رینالتز، بارتلز و پارکر[6] (2015) رفتار مشابهی را در یک خرده‌فروشی مشاهده کردند، در مقایسه با آن‌هایی که کارت هدیه بدون محدودیت دریافت می‌کنند، افرادی که یک کارت هدیه خاص را دریافت می‌کنند ترجیح می‌دهند که محصولاتی که بیشتر با حساب ذهنی خود همخوانی داشته باشند را خریداری کنند (به‌عنوان مثال شلوار جین از فروشگاه Levi’s) تا محصولاتی که کم‌تر سازگار هستند.

5-2- مجموعه‌ای از انتخاب‌ها و نتایج

افراد همچنین بودجه را با گروه‌بندی گزینه‌ها یا پیامدهای رویداد‌ها دسته‌بندی می‌کنند، که معمولا ً به‌عنوان بازه انتخاب شناخته می‌شود. بازه‌ها را می‌توان به طور گسترده بر روی مجموعه بزرگی از انتخاب‌ها و یا مجموعه‌ای از انتخاب‌های بسیار کوچک تعریف کرد. به عنوان مثال، شخصی که برای خرید تصمیم می‌گیرد ممکن است فقط خرید‌های انجام شده در یک سری (بازه محدود) و یا مجموعه تمام خرید‌های انجام شده در تمام فروشگاه‌ها در طول هفته (بازه گسترده) را در نظر بگیرد. درواقع بازه انتخاب تعریف حساب‌های ذهنی جداگانه را تسهیل می‌کند.

یک روش مهم و رایج که در آن رفتار بازه انتخاب آشکار می‌شود، بازه‌بندی زمانی است یعنی گروه‌بندی وجوه براساس زمانبندی استفاده از آن‌ها است. به‌طور مشخص، افراد می‌توانند به طور موقت هزینه‌های مختلف را در حساب‌های ذهنی یکسان یا متفاوت ترکیب یا تفکیک کنند. مطابق با این رفتار، فاصله زمانی بین دو درآمد می‌تواند بر ادغام شناختی آن‌ها تاثیر بگذارد، درآمد‌هایی که از لحاظ زمانی متفاوت هستند بیشتر محتمل است که در حساب‌های مختلف ذهنی تفکیک شوند در حالی‌که درآمدهایی که از لحاظ زمانی پیوسته هستند به احتمال بیشتری در یک حساب ادغام می‌شوند.

همچنین عناصر کلیدی نظریه چشم‌انداز دارای پیامدهای مهمی روی حسابداری ذهنی هستند و می‌توانند بر نحوه تشکیل گروه‌های درآمدی توسط افراد و ارزیابی آن‌ها تاثیر بگذارند. به‌طور خاص تحت تئوری چشم‌انداز، افراد رویدادها را در رابطه با یک نقطه مرجع به صورت سود یا زیان نسبی ارزیابی می‌کنند. به علاوه تئوری چشم‌انداز حاکی از آن است که تصمیمات مربوط به چگونگی هزینه‌ها را می‌توان نه تنها با توجه به قیمت‌های بازار بلکه با توجه به این‌که چقدر یک معامله می‌تواند خوب و مطلوب باشد، انجام داد. به عبارت دیگر افراد یک خرید را با “مطلوبیت معامله” خود ارزیابی می‌کنند، ارزشی که یک خریدار از تفاوت بین قیمت مرجع خود برای یک محصول مشخص و قیمت واقعی بازار آن دریافت می‌کند.

6- سایر اختلالات روانشناختی مرتبط با مالی رفتاری

حسابداری ذهنی به عنوان یک نظریه در مورد فرایندهای شناختی موثر بر رفتار مالی تعریف می‌شود، با این حال در عمل به‌نظر می‌رسد که دیدگاه وسیع‌تری در مورد این که حسابداری ذهنی چیست، وجود دارد و گاهی مرزهای رفتار واقعی و سایر مفاهیم نظری که در ادبیات مدیریت مالی بکار گرفته می‌شوند، مبهم هستند. مک‌نر و کروزیر[7] (‏۲۰۱۷)‏ یک بررسی جامع در مورد تمایلات روانی که بر تصمیمات اقتصادی تاثیر می‌گذارند ارائه دادند. به نظر می‌رسد برخی از مفاهیم مورد بحث در آن با حسابداری ذهنی مرتبط هستند و با جنبه‌های خاصی از این نظریه همپوشانی دارند. اولین دسته از تمایلات که تشخیص داده شد، نگرش‌های مالی است. به عنوان مثال، نگرش‌های مالی شامل باورها و اصول اخلاقی فردی در مورد استفاده از پول، هدف از داشتن پول و یا این‌که پول تا چه حد به عنوان منبع قدرت و یا به عنوان ابزاری برای نشان دادن سخاوت دیده می‌شود. علاوه بر این، نگرش نسبت به اعتبار و بدهی و ارزش‌های مادی در این دسته قرار می‌گیرند. خرید های اجباری و آنی (بدون برنامه) اغلب به عنوان نتایج رفتاری نگرش‌های مالی درنظر گرفته می‌شوند.

دسته دوم تمایلات، جنبه‌های زمانی رفتار مالی را در نظر می‌گیرد. به‌عنوان مثال، رفتار افراد در چشم‌انداز زمانی که معمولا اتخاذ می‌کنند، متفاوت هستند. به‌عنوان مثال آیا افراد به سمت گذشته، حال یا آینده و یا به برنامه‌ریزی که برای صرف منابع انجام شده‌است، گرایش دارند یا خیر؟

دسته سوم مربوط به موقعیت‌های واقع‌گرایانه است که بر تصمیمات مالی تاثیر می‌گذارند. برای مثال چگونگی کنترل پیامدهای مالی (اینکه این موارد به‌ عوامل داخلی مانند تلاش و مهارت یا عوامل خارجی مانند شانس یا موقعیت اجتماعی بستگی دارد؟)‏ و مهارت‌ها و رفتارها در مورد مدیریت پول، مانند تهیه بودجه، بررسی حساب‌های بانکی، و بررسی کلی امور مالی نسبت داده می‌شود.

برخلاف حسابداری ذهنی، در اینجا بیشتر بر روی رفتار واقعی تا فرایندهای شناختی همراه آن متمرکز است. با این حال حداقل در سطح اندازه‌گیری، به نظر می‌رسد که این دو مفهوم با هم همپوشانی دارند.

7- قالب‌های سود و زیان

1-7- تابع ارزش

اولین گام در توصیف رفتار مصرف‌کننده، جایگزینی تابع مطلوبیت از نظریه اقتصادی با تابع ارزش استفاده ‌شده توسط کانمن و تورسکی است. شکل فرض شده تابع ارزش شامل سه اصل رفتاری مهم است. اول اینکه تابع ارزش از سود و زیان درک شده نسبت به برخی نقاط مرجع طبیعی، به‌جای ثروت یا مصرف در نظریه استاندارد تعریف می‌شود. این ویژگی نشان‌دهنده این واقعیت است که به نظر می‌رسد مردم بیشتر به تغییرات درک شده، واکنش نشان می‌دهند تا به سطوح مطلق (‏در این مدل فرد را می‌توان به‌عنوان یک ماشین لذت در نظر گرفت که لذت و زیان حاصل از درد را نتیجه می‌دهد).‏ با استفاده از یک نقطه مرجع، نظریه همچنین اجازه می‌دهد تا اثرات چارچوب بر انتخاب‌ها تاثیر بگذارند. کادربندی یک مساله اغلب شامل پیشنهاد یک نقطه مرجع خاص است. ثانیا، تابع ارزش برای سود مقعر و برای زیان محدب فرض می‌شود. با صرف‌نظر از نشانه‌های مقدار مورد نظر، به نظر می‌رسد تفاوت بین ۱۰ و ۲۰ دلار بیشتر از تفاوت بین ۱۱۰ و ۱۲۰ دلار باشد. ثالثا اینکه شیب تابع ارزش در قسمت زیان بیشتر از قسمت سود است. این مفهوم بیان‌گر این مساله است که زیان‌ها بزرگ‌تر از سودها به نظر می‌رسند ( مفهوم زیان گریزی).

2-7- قالب‌های تصمیم

نقش تابع ارزش در حسابداری ذهنی توصیف چگونگی درک و کدگذاری وقایع در فرآیند تصمیم‌گیری است. تورسکی و کانمن (1981) یک حساب ذهنی را به عنوان قالب نتیجه تعریف می‌کنند که مشخص کننده: الف) مجموعه نتایج اولیه‌ای که ارزیابی شده‌اند و همچنین شیوه ترکیب آن‌‌ها، ب) یک نتیجه مرجع که عادی یا طبیعی در نظر گرفته شود. طبق این تعریف، حساب‌های ذهنی قالبی برای تصمیم‌گیری هستند.

تورسکی و کانمن (1984) سه روشی که به بیان نتایج می‌پردازد، را نیز معرفی کرده‌اند: حساب حداقل، حساب موضوعی و حساب جامع. برای مقایسه دو گزینه توسط حساب حداقل، نیازمند آزمون تفاوت دو گزینه بدون توجه به ویژگی‌های متداول آن‌هاست. حساب موضوعی نتایج انتخاب‌های ممکن را به سطوح تعیین ‌شده‌ای ارتباط می‌دهد که تصمیمات مربوط به آن‌هاست. حساب جامع تمام عوامل شامل ثروت جاری، سودهای آتی و نتایج دیگر دارایی‌های احتمالی را شامل می‌شود (نظریه اقتصادی فرض می‌کند افراد با استفاده از حساب جامع تصمیم‌گیری می‌کنند).

3-7- قالب‌های لذت

حسابداری ذهنی، فرآیندی موضوعی است و به جای کل مبادله، اجزای آن ‌را بررسی می‌کند. با داشتن تابع ارزش استخراج موارد زیر برای قالب لذت آسان است. یعنی ارزیابی نتایج برای حداکثر کردن مطلوبیت:

  1. جدا کردن سودها (چون تابع سود مقعر است)
  2. جمع کردن زیان‌ها (چون تابع زیان محدب است)
  3. جمع کردن زیان‌های کوچک با سودهای بزرگ (تا نفرت از زیان از بین برود)
  4. جدا کردن سودهای کوچک از زیان‌های بزرگ (چون تابع سود در ابتدا شیب زیادی دارد. مطلوبیت یک سود کوچک می‌تواند بیشتر از کاهش جزئی مطلوبیت یک زیان بزرگ باشد)

این اصول در تفکر در مورد مسائل بازاریابی کاملا مفید هستند. به عبارت دیگر، اگر کسی بخواهد مزایا و معایب یک محصول خاص را به‌گونه‌ای توصیف کند که جذابیت محصول برای مصرف‌کنندگان را به حداکثر برساند، اصول قالب‌های لذت راهنمای مفیدی هستند. به‌عنوان مثال، قرار دادن فروش با تخفیف به‌جای کاهش موقت قیمت ممکن است تفکیک سود را در راستای اصل چهار‏ تسهیل کند.

8- بودجه‌بندی

تا کنون در مورد تصمیم‌گیری حسابداری ذهنی در سطح معاملات فردی بحث کردیم. جزء دیگر حسابداری ذهنی، طبقه‌بندی یا برچسب‌زدن است. پول معمولا در سه سطح هزینه‌ها، ثروت و درآمد طبقه‌بندی می‌شود، هزینه‌ها در گروه بودجه طبقه‌بندی می‌شوند (‏به‌عنوان مثال خوراک، مسکن و غیره)‏، ثروت به حساب‌ها اختصاص می‌یابد (‏به‌عنوان مثال، پس‌انداز، حقوق بازنشستگی)‏ و درآمد به دو دسته تقسیم می‌شود (‏به‌عنوان مثال درآمد عادی و مستمر و درآمد بادآورده)‏. چنین حساب‌هایی اگر همانطور که در اقتصاد فرض شد (کاملا قابل تعویض باشند)‏، بی‌معنی خواهند بود. اما این‌ها که قابل تعویض نیستند و به همین جهت هم اهمیت دارند.

درواقع بودجه‌بندی فرایندی است که برای جداسازی و تخصیص و استفاده از وجوه در برابر حساب‌های مختلف با محدودیت یا بودجه صریح یا ضمنی استفاده می‌شود. برای افراد یا خانواده‌ها، حسابداری ذهنی این فرآیند را هدایت می‌کند. بودجه می‌تواند نقش مهمی در چگونگی مدیریت زندگی مالی خانواده‌ها، هم برای کوتاه‌مدت (‏به‌عنوان مثال، اولویت‌بندی هزینه‌ها در دسته‌های مختلف)‏ و هم برای برنامه‌ریزی مالی بلندمدت (‏به‌عنوان مثال، تعیین میزان پولی که باید برای آینده کنار گذاشته شود)‏ ایفا کند. خارج از خانه، بودجه‌های مصرف‌کنندگان می‌توانند تقاضا برای محصولات و خدمات مختلف را شکل دهند.

تقسیم هزینه‌ها به طبقات بودجه دو هدف دارد. اول، فرآیند بودجه‌بندی می‌تواند ایجاد تعادل بین مصارف مختلف پول را تسهیل کند. دوم، سیستم بودجه می‌تواند به عنوان یک ابزار خودکنترلی عمل کند. درست همانطور که سازمان‌ها بودجه‌هایی را برای پی‌گیری و محدود کردن هزینه‌های خود تعیین می‌کنند، سیستم حسابداری ذهنی نیز روش کنترل مخارج در چارچوب بودجه برای خانوارهاست. البته تنوع قابل‌توجهی در میان خانواده‌ها در میزان صریح بودن فرآیند بودجه‌بندی وجود دارد. خانواده‌هایی که نزدیک سطح فقر هستند از بودجه‌های صریح و دقیق استفاده می‌کنند. در حالی‌که در خانواده‌های ثروتمند هم بودجه کم‌تر  تعریف‌شده و اجباری نیست. همچنین خانواده‌های فقیر بودجه را در دوره‌های زمانی کوتاه تعریف می‌کنند (ماهانه یا هفتگی)، در حالی‌که خانواده‌های ثروتمند ممکن است از بودجه‌های سالانه استفاده کنند.

9- نقش حسابداری ذهنی در گزارشگری مالی

اگرچه حسابداری ذهنی عموما به تشریح تصمیمات مصرف‌کننده و خانوار می‌پردازد، اما برخی معتقدند که در حوزه گزارشگری مالی برون سازمانی و افشای اختیاری نیز کاربرد دارد که برخی از این دلایل در ادامه آمده است.

نخست اینکه به گفته تیلور[8] همسویی بین حسابداری ذهنی، گزارشگری مالی و افشای اختیاری کاملا مشهود است. افراد و خانوار به دلایل مشابه با انگیزه‌های یک سازمان، اقدام به ثبت، تلخیص، تحلیل و گزارش نتایج معاملات و سایر رویدادهای مالی می‌کنند و هدف هر دو گروه ردیابی منابع مالی و کنترل مصارف و مخارج است. باید توجه داشته باشید که سه ویژگی اصلی حسابداری ذهنی (کدگزاری، طبقه‌بندی و ارزیابی) با ویژگی‌های مهم گزارشگری مالی و افشای اختیاری مطابقت دارد.

دوم اینکه پژوهش‌های پیشین نشان می‌دهد با وجود استاندارهای حسابداری و روش‌های مناسب تحلیل و ارزیابی حقوق صاحبان سهام، تمایل ذاتی برای درگیری در حسابداری ذهنی بسیار چشمگیر است. برای مثال تیلور و سانستین[9] (2008) استدلال کردند که حسابداری ذهنی ممکن است یکی از عوامل افزایش قیمت سهام در دهه 1990 باشد. آن‌ها معتقد بودند که افراد بسیاری با این توجیه که تنها سودی که در سال‌های قبل کسب کرده‌اند در معرض خطر قرار دارد، اقدام به پذیرش ریسک بیشتری کردند.

سوم اینکه برای هر دو گروه تهیه‌کنندگان و استفاده‌کنندگان گزارشات مالی، اطلاعات در دسترس، حسابداری ذهنی را تسهیل می‌کند. آشکار است که تهیه‌کنندگان گزارشات مالی به داده‌های زیربنایی بسیاری دسترسی دارند که مبنای گزارش‌ها و یادداشت‌ها هستند. برای مثال آن‌ها می‌توانند در مورد میزان تفکیک اطلاعات موجود در مورد مشتقات مالی در یادداشت‌های پیوست شرکت و یا مقدار اطلاعات قابل ارائه در مورد پیش‌بینی سود شرکت تصمیم‌گیری کنند. اگرچه سرمایه‌گذاران و اعتباردهنگان به تمامی اطلاعات زیربنایی شرکت دسترسی ندارند، اما اطلاعاتی که در معرض دید آن‌ها قرار دارد، قابل استفاده در حسابداری ذهنی است.

با وجود شباهت‌های عنوان شده بین حسابداری ذهنی، گزارشگری مالی و افشای اختیاری، اغلب نظریه‌هایی که برای مطالعه رفتار تهیه‌کنندگان و استفاده‌کنندگان و نیز افشای اختیاری به کار رفته ‌است، بر مبنای اصول اقتصادی قرار دارند. این نظریه‌ها درک ما را از اهمیت گزارشات مالی و افشای اختیاری بهبود بخشیده‌اند. اما چنین نظریه‌هایی به این دلیل دارای نقص هستند که قادر به تشریح کامل ارزیابی سرمایه‌گذاران، اعتباردهندگان و سایرین از گزارشات مالی و نیز موارد افشای اختیاری نیستند. بنابراین با کاربرد نظریه حسابداری ذهنی، پژوهشگران پژوهش‌هایی را طراحی می‌کنند که نتایج آن‌ها به تدوین‌کنندگان استاندارد‌های حسابداری و قانون‌گذاران برای درک بهتر نحوه واکنش استفاده‌کنندگان گزارشات مالی در برابر قوانین و استانداردهای تصویب شده و پیشنهادی بینش دهد. لازم به یادآوری است گرچه استانداردهای حسابداری بر پایه چارچوب نظری هستند، اما تدوین‌کنندگان استاندارد راغب هستند تا پیش از انتشار قوانین جدید حسابداری، از چگونگی تفسیر آن‌ها به وسیله سرمایه‌گذاران و اعتبار دهندگان مطلع شوند. علاوه بر این، پژوهشگران می‌توانند با مدنظر قرار دادن نظریه حسابداری ذهنی در پژوهش‌های خود، مدیران را در درک بهتر واکنش سرمایه‌گذاران و اعتباردهندگان و سایر افراد ذی‌نفع در برابر گزارشات مالی یاری کنند.

10- نتیجه‌گیری

بررسی‌ها نشان می‌دهند که افراد لزوما به صورت منطقی و مطابق اقتصاد کلاسیک رفتار نمی‌کنند. به‌گونه‌ای که حسابداری ذهنی یکی از رویکردهای مطرح شده در حوزه‌ی تصمیم‌گیری‌های مالی است. مطابق با این رویکرد که از آن با عنوان تورش حسابداری ذهنی نیز نام برده می‌شود، افراد در تصمیم‌گیری‌های مالی خود برای هر تصمیم، حسابی جداگانه در نظر گرفته و با هر حساب متفاوت رفتار می‌کنند. آگاهی از ماهیت و ابعاد این تورش رفتاری می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های افراد تاثیرات بسزایی داشته باشد.

[1] Kahneman

[2] Tversky

[3] Red, Loewenstein & Rabin

[4] H & M

[5] GAP

[6] Reynolds, Bartels & Parker

[7] MacNear & Crozier

[8] Taylor

[9] Sunstein