1- مقدمه
در تئوری تصمیمگیری و اقتصاد، ابهامگریزی[1] یا عدمقطعیت گریزی[2] به ارجحیت ریسکهای معلوم و مشخص به ریسکهای نامعلوم و نامشخص اطلاق میشود. یک فرد ابهامگریز گزینهای را که توزیع احتمال برآمدهای آن مشخص باشد به گزینهای که توزیع احتمال برآمدهای آن مشخص نیست ترجیح میدهد. این مفهوم اولین بار توسط السبرگ[3] معرفی شد. ابهامگریزی را در موقعیتهای مختلف زندگی واقعی نیز شاهد هستیم، برای مثال موجب میشود مردم از مشارکت در بازار سرمایه دوری کنند و یا از انجام درمانهای پزشکی خاص که خطرات آن کمتر شناخته شده است، اجتناب کنند. در این مطالعه ابتدا بهمنظور درک بهتر این مفهوم، سه آزمایشی که در این حوزه انجامشده را بررسی کرده و نتایج حاصل از آنها را ذکر خواهیمکرد. سپس به نمود ابهامگریزی در زندگی واقعی اشاره خواهیمکرد و در نهایت اثر ابهامگریزی در معاملات افراد در بازارهای مالی را شرح خواهیم داد.
2- سه نتیجه از سه آزمایش
پژوهشهای زیادی در زمینه ابهامگریزی صورت گرفتهاست که در ادامه سه مورد از آنها را شرح داده و نتایج حاصل از هر یک را بررسی میکنیم.
1-2- ابهامگریزی یک سوگیری ذهنی است که بیشتر افراد دچار آن هستند.
پارادوکس سه رنگی السبرگ یکی از آزمایشهایی است که برای سنجش ابهامگریزی مورد استفاده قرار میگیرد. در این آزمایشها با پرسش سؤالاتی از شرکتکنندگان و دادن حق انتخاب از بین گزینهها نتایج مورد نظر استخراج میشوند. در ظرفی 90 توپ قرار دارد که دقیقاً 30 تای آنها قرمز هستند. به شرکتکنندگان اطمینان داده میشود که 60 توپ دیگر این ظرف سیاه و زرد هستند اما این که چه تعداد توپ سیاه و چه تعداد توپ زرد در این ظرف قرار دارد نامشخص است. این وضعیت در شکل 1 قابل مشاهده است. یک توپ از این ظرف خارج خواهد شد و شرکتکنندگان باید بین دو گزینه بازی الف و ب یکی را انتخاب کنند.
الف: اگر توپ خارجشده قرمز باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
ب: اگر توپ خارجشده سیاه باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
آنچه مسلم است این است که در بازی “الف”، احتمال برد شرکتکننده یک سوم خواهد بود. این در حالی است که احتمال پیروزی در بازی “ب” مشخص نبوده و بین صفر(در صورتی که همه توپهای غیر قرمز زرد باشند) تا دو سوم(در صورتی که همه توپهای غیر قرمز سیاه باشند) متغیر است. اگرچه دلیلی برای برتری یکی از گزینهها بر دیگری وجود ندارد اکثر شرکتکنندگان حالت “الف” را به حالت مبهم “ب” ترجیح دادند. آیا آنها به هر دلیلی فکر میکردند که در این ظرف کمتر از 30 توپ سیاه وجود دارد و به این ترتیب با این انتخاب شانس پیروزی خود را بالا بردند؟ یا این که نخواستند با انتخاب گزینه “ب” خود را وارد یک وضعیت ابهامآمیز کنند؟
بار دیگر به شرکتکنندگان دو حق انتخاب داده شد که این انتخابها بصورت زیر بودند.
ج: اگر رنگ توپ خارجشده قرمز یا زرد باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
د: اگر رنگ توپ خارجشده سیاه یا زرد باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
در حالی که احتمال پیروزی در بازی “د” برابر دو سوم است، در بازی “ج” هر شرکتکننده با احتمالی بین یک سوم(در صورتی که همه توپهای غیر قرمز، سیاه باشند) تا یک (در صورتی که همه توپهای غیر قرمز، زرد باشند) پیروز خواهد شد. این بار بیشتر افراد بازی “د” را به بازی مبهم “ج” ترجیح دادند. اگر شرکتکنندگان در انتخاب بین “الف” و “ب” با این تصور که توپهای سیاه کمتر از 30 عدد است “الف” را ترجیح دادند پس چرا گزینه “ج” را به “د” ترجیح ندادند تا با احتمالی بیشتر از دو سوم 100 دلار ببرند و علت این پارادوکس چیست؟!!!
دلیلی عقلائی برای این انتخابها وجود ندارد. این ترجیحها تنها یک سوگیری ذهنی بوده و نمیتوان آنها را توجیه کرد. به عبارت دیگر ما انسانها معمولاً از ابهام گریزان هستیم بدون آن که دلیلی منطقی برای آن داشته باشیم. دو حالت زیر را در نظر بگیرید:
حالت اول: یکی از دو بازی “الف” و “د” با احتمالهای برابر برای ما انتخاب شود.
حالت دوم: یکی از دو بازی “ب” و “ج” با احتمالهای برابر برای ما انتخاب شود.
اگر ما “الف” را به “ب” و “د” را به “ج” ترجیح میدهیم، باید حالت اول را به حالت دوم ترجیح دهیم. در حالی که در هر دوی این حالات ما با احتمال 5/0 برنده 100 دلار میشویم و با احتمال 5/0 هیچ پولی نمیبریم. پس میتوان گفت که ابهامگریزی یک سوگیری است که بیشتر مردم به آن دچارند.
2-2- حالت نامبهم بهتر، ابهامگریزی بیشتر!
نتیجه آزمایش پیش نشان داد که اکثر ما ابهامگریز هستیم. اما آیا این گریزانی ما از وضعیتهای مبهم در همه حال به قوت خود باقی است؟ در آزمایشی دیگر موسوم به پارادوکس n رنگی السبرگ، شرکتکنندگان باید یکی از دو ظرف را برای بازی انتخاب کنند. در ظرف شماره یک 100 توپ از 10 رنگ و از هر رنگ دقیقاً 10 توپ قرار دارد. ظرف شماره دو نیز حاوی 100 توپ از همین 10 رنگ است. اما مشخص نیست که از هر یک از رنگها دقیقاً چند توپ وجود دارد و ممکن است از یک یا چند رنگ هیچ توپی موجود نباشد. این وضعیت در شکل 2 خلاصه شده است. یک توپ از هر یک از این دو ظرف خارج خواهدشد. شرکتکنندگان باید یکی از دو گزینه زیر را انتخاب کنند.
الف: اگر رنگ توپ خارجشده از ظرف شماره 1 هر رنگی بجز قرمز باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
ب: اگر رنگ توپ خارجشده از ظرف شماره 2 هر رنگی بجز قرمز باشد فرد برنده 100 دلار میشود.
بدیهی است که در بازی “الف” فرد با احتمال 9/0 پیروز میشود؛ اما احتمال برد او در بازی “ب” مشخص نبوده و میتواند بین صفر تا 1 باشد. درصد بسیار بالایی بازی “الف” را به “ب” ترجیح دادند.
با تغییر گزینههای بازی اما نتایج جالبی بدست آمد. این گزینهها درست عکس گزینههای “الف” و “ب” بودند. این بار افراد باید یکی از دو بازی “ج” و “د” را برمیگزیدند.
ج: اگر توپ خارجشده از ظرف شماره 1 قرمز باشد، فرد برنده 100 دلار میشود.
د: اگر توپ خارجشده از ظرف شماره 2 قرمز باشد، فرد برنده 100 دلار میشود.
در بازی “ج” شرکتکننده با احتمال 1/0 برنده 100 دلار میشود. اگرچه احتمال پیروزی در بازی مبهم “د” مشخص نیست، افراد زیادی این گزینه را به بازی “ج” ترجیح دادند. در واقع کم بودن احتمال پیروزی در بازی “ج” آنها را به انتخاب بازی ابهامآمیز “د” سوق داد. به عبارتی انسانی که در انتخاب بین “الف” و “ب” با این ترس که در ظرف شماره 2 توپ قرمز بیشتری وجود دارد از آن گریزان بود، این بار با این امید که این طور باشد آن را برگزید! یعنی زمانی که ما مجبور به انتخاب بین یک گزینه مبهم و یک گزینه نامبهم هستیم، این که برآمد گزینه نامبهم با چه احتمالی در راستای منافع ما خواهد بود در میزان ابهامگریزی ما مؤثر است و با کم شدن احتمال پیروزی در گزینه نامبهم، ما نیز از ابهام گریزی به ابهامپذیری تمایل پیدا میکنیم.
3-2- آیا تصمیمات گروهی در ابهامگریزی مؤثر است؟
در سال 2009 محققان فرانسوی به منظور بررسی اثر تصمیمگیری گروهی بر ابهامگریزی آزمایش زیر را طراحی کردند. در این آزمایش دو ظرف که هر یک حاوی 10 توپ سفید و سیاه هستند وجود دارد. در ظرف شماره 1، پنج توپ سفید و پنج توپ سیاه قرار دارد. تعداد توپهای سفید و سیاه ظرف شماره 2 اما نامشخص است. مطابق جدول صفحه بعد، هر شرکتکننده باید در ده مرحله بین دو بازی یکی را انتخاب کند که این ده سؤال به ترتیب از او پرسیده خواهدشد. این جدول مشخص میکند که در هر مرحله فرد با توجه به انتخاب خود در صورت پیروزی چه مبلغی بر حسب یورو برنده خواهد شد. انسان عقلایی در چهار مرحله اول ظرف 1 را انتخاب میکند. چنین انسانی در مرحله پنجم نسبت به دو گزینه بیتفاوت است و در مراحل پس از آن ظرف 2 را به ظرف 1 ترجیح خواهد داد. شرکتکنندگان به این سؤالات یک بار به صورت انفرادی و یک بار در قالب گروههای سه نفره که در هر مرحله توسط کامپیوتر به تصادف انتخاب میشوند پاسخ خواهند داد. در انتخابهای گروهی نیمی از شرکتکنندگان با سیستم “رأی اکثریت” و نیمی دیگر با سیستم “اتفاق آرا” بین دو ظرف یکی را برمیگزینند. هیچ فردی همگروهی خود را نشناخته و هر یک از اعضای گروهها رأی خود را به وسیله کامپیوتر صادر میکند. همچنین رأی همگروهیها قبل از آن که همه اعضای گروه رأی دهند قابل رویت نخواهد بود. در سیستم رأی اکثریت از آنجا که تعداد اعضای هر گروه سه نفر و عددی فرد است، در همان مرحله اول بین دو گزینه یکی انتخاب میشود. این در حالی است که در سیستم اتفاق آرا ممکن است اعضا متفقالقول نباشند که در این صورت رأیگیری به منظور دستیابی به رأی مشترک اعضا و حداکثر تا پنج مرحله تکرار میشود. در صورت عدم دستیابی به رأی واحد پس از پنج تکرار، سؤال مورد نظر بینتیجه مانده و افراد به سؤال بعدی هدایت میشوند.
مرحله |
ظرف شماره 1 | ظرف شماره 2 | ||
پیروزی |
شکست | پیروزی | شکست | |
1 |
13 |
0 |
9 |
0 |
2 |
12 | 0 | 9 |
0 |
3 |
11 | 0 | 9 |
0 |
4 |
10 | 0 | 9 |
0 |
5 |
9 | 0 | 9 |
0 |
6 |
8 | 0 | 9 |
0 |
7 |
7 | 0 |
9 |
0 |
8 |
6 | 0 | 9 |
0 |
9 | 4 | 0 | 9 |
0 |
10 | 2 | 0 | 9 |
0 |
بر خلاف آزمایشهای فوق در این آزمایش رنگ پیروزی توسط خود شخص شرکتکننده انتخاب میشود. این کار با این هدف انجام میشود که شرکتکنندگان به علت بیاعتمادی به انتخاب گزینه نامبهم سوق پیدا نکنند و اگر شخصی مثلاً فکر میکند که در ظرف مبهم تعداد توپ سیاه بیشتری وجود دارد، این رنگ را به عنوان رنگ پیروزی خود انتخاب کرده و گزینه مبهم را برگزیند و بدین ترتیب، انتخابها تحت تأثیر بیاعتمادی افراد قرار نگیرد.
به صورت سازگار با نتایج آزمایشهای بخشهای قبلی، اکثر افراد ابهامگریز هستند. در تصمیمات گروهی افراد به طور معناداری ابهامگریزی بیشتری از خود نشان میدهند و به عبارت دیگر گروهها از اشخاص ابهامگریزترند. البته این موضوع برای گروههایی صادق است که سیستم اکثریت آرا برای آنها در نظر گرفتهشده است و در سیستم اتفاق آرا افراد تقریباً نسبت به ابهام بیتفاوتاند.
3- نمود ابهامگریزی در زندگی واقعی
آزمایشها و پژوهشهای مربوط به ابهامگریزی تنها محدود به انتخاب بین ظروف و یا رنگ توپهای موجود در آن نشده و رد پای این سوگیری در زندگی و تصمیمات روزمره ما انسانها نیز دیده میشود. یکی از معروفترین حوزههایی که اثر ابهامگریزی بر تصمیمات مربوط به آن مورد مطالعه قرار میگیرد صنعت بیمه است. پژوهشهایی که در این زمینه انجام میشوند، شرکتکنندگان را در جایگاه مشتری و یا بیمهگر قراردادهایی مانند بیمه زلزله، بیمه سیل، ضمانت محصولات و مواردی از این قبیل قرار داده و از آنها خواسته میشود تا این بیمهها را قیمتگذاری کنند. طبق نتایج حاصلشده از این پژوهشها، ابهامگریزی این تصمیمات را تحت تأثیر قرار میدهد.
تصمیمات ابهامآمیز مربوط به حوزه سلامت که چه از سوی بیماران و چه از سوی پزشکان اتخاذ میشوند، مورد دیگری است که در پژوهشها مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهشها تصمیماتی از قبیل واکسیناسیون کودکان، بیماریهای قلبی و ریسکهای سلامت مبتنی بر محل زندگی را شامل میشود.
4- اثر ابهامگریزی روی معاملات افراد در بازارهای مالی
طی پژوهشی که در سال 2015 در ایالات متحده انجام شد، اثر ابهامگریزی افراد بر تصمیمهای سرمایهگذاری آنها در بازارهای مالی مورد بررسی قرار گرفت. عدم مشارکت در بازارهای مالی، تخصیص درصد کمتری از منابع مالی به سهام در صورت مشارکت، گرایش به خرید سهام شرکتهای داخلی، گرایش به خرید سهام شرکت محل اشتغال و همچنین واکنشها به بحرانهای مالی مواردی بودند که رابطه آنها با ابهامگریزی بررسی شد. برای سنجش ابهام گریزی افراد مشابه آزمایش معروف السبرگ در سال 1961، شرکتکنندگان باید از دو ظرف مبهم و نامبهم یکی را برمیگزیدند. مطابق شکل، هر دو ظرف حاوی 100 توپ هستند. در ظرف شماره یک، 50 توپ قرمز و 50 توپ آبی قرار دارد. در ظرف شماره دو نیز 100 توپ به رنگهای قرمز و آبی موجود است؛ اما تعداد توپهایی که از هر رنگ در آن قرار دارد مشخص نیست. هر شرکتکننده یکی از این دو ظرف را انتخاب میکند و سپس یک توپ به تصادف از ظرف منتخب خارج میشود. اگر توپ خارجشده قرمز باشد، وی برنده 15 دلار خواهد شد و در غیر این صورت مبلغی دریافت نخواهد کرد. شرکتکنندگان میتوانند نسبت به این دو ظرف بیتفاوت باشند. اگر شخصی ظرف شماره یک را انتخاب کند ابهامگریز و اگر ظرف شماره دو را برگزیند، ابهامپذیر[4] است. همچنین اگر نسبت به این دو ظرف بیتفاوت باشد، نسبت به ابهام بیتفاوت و به اصطلاح ابهامخنثی[5] است. به منظور دریافت پاسخهای دقیقتر، پاداشهای واقعی برای شرکتکنندگان در نظر گرفته شد تا در صورت برد آنها به این افراد اعطا شود و این گونه نبود که آنها تنها تصور کنند که در صورت برنده شدن جایزه میگیرند. مطابق نتایج این نظرسنجی 52% افراد ابهامگریز و 38% ابهامپذیر هستند. این در حالی است که 10% آنها نسبت به ابهام بیتفاوتاند.
1-4- عدم مشارکت در بازارهای مالی[6]
آیا افراد ابهامگریز کمتر در بازارهای مالی فعالیت دارند؟ این پرسشی است که در این قسمت از مطلب به دنبال پاسخ آن خواهیم بود. در پژوهش مذکور به منظور برآورد دقیقتر سطح ابهامگریزی، سؤالات با تغییر در تعداد توپهای قرمز و آبی در ظرف نامبهم مجدداً پرسیده میشود تا نقطه بیتفاوتی شرکتکننده قابل تخمین باشد. به عنوان مثال اگر در پرسش اول که در آن ظرف نامبهم حاوی 50 توپ قرمز و 50 توپ آبی است شرکتکننده ظرف نامبهم را انتخاب کند، در پرسش بعدی تعداد توپهای قرمز 25 و تعداد توپهای آبی 75 خواهد بود. این سؤالها تا جایی ادامه پیدا میکند که فرد در انتخاب ظروف بیتفاوت باشد. در صورتی که پس از چهار مرحله فرد همچنان یکی از دو ظرف را به دیگری ترجیح دهد، نقطه بیتفاوتی او با توجه به پاسخ وی به این چهار سوال تخمین زده میشود. هر چه در نقطه بیتفاوتی شرکتکننده توپهای قرمز کمتری در ظرف نامبهم وجود داشتهباشد، فرد ابهامگریزتر است. زیرا او تا جایی که احتمال پیروزی در حالت نامبهم و جذابیت آن به اندازه کافی کم نشود، از ابهامگریزان است و ترجیح میدهد که توزیع احتمال برآمدها را بداند.
برای بررسی اثر ابهامگریزی بر معاملات در بازارهای مالی سه معیار برای سنجش آن در نظر گرفته میشود. در معیار اول تمام افراد به دو دسته ابهامپذیر و غیر ابهامپذیر تقسیم میشوند. در صورتی که فرد در سؤال اول حالت نامبهم را ترجیح دهد، ابهامگریز و در غیر این صورت ابهامپذیر تلقی میشود. معیار دوم نقطه بیتفاوتی افراد نسبت به دو ظرف را مد نظر قرار میدهد. چنانکه گفته شد، هر چه نقطه بیتفاوتی در جایی باشد که احتمال پیروزی در حالت نامبهم کمتر باشد، فرد ابهامگریزتر است. معیار سوم اما معیاری رتبهمحور است. به این صورت که به ابهامگریزترین شخص نسبت به معیار دوم، نمرهی یک و به ابهامپذیرترین افراد نمره صفر میدهد. به سایر افراد با توجه به پاسخهای آنها نمرهای بین صفر و یک داده میشود. آنچه حائز اهمیت است، رابطه معنادار هر سه معیار با مشارکت افراد در بازارهای مالی است. به طور کلی افراد ابهامگریز کمتر در بازارهای مالی فعالیت دارند و مایلاند پول خود را در سایر بازارها سرمایهگذاری کنند.
2-4- اختصاص درصد کمتری از منابع مالی به سهام[7]
همان طور که تا حدودی از نتیجه بخش قبلی قابل پیشبینی است، ابهامگریزی با درصد تخصیص منابع مالی به سهام رابطه عکس دارد. به این معنا که هر چه افراد ابهامگریزتر باشند، درصد کمتری از پول خود را در سهام سرمایهگذاری میکنند. این امر چه برای کل شرکتکنندگان در نظرسنجی و چه برای آن عده که حدقل یک سهم در پرتفوی خود دارند صادق است. به عبارت دیگر اگر شما ابهامگریز هستید، با احتمال کمتری در بازارهای مالی سرمایهگذاری میکنید و یا اگر سرمایهگذاری کنید درصد کمتری از پول خود را به سهام اختصاص خواهید داد.
3-4- گرایش به خرید سهام شرکتهای داخلی[8]
مطابق نتایج پژوهش، افراد ابهامگریز در صورت سرمایهگذاری در بازارهای مالی اغلب سهام شرکتهای داخلی را خریداری میکنند. سرمایهگذاری در شرکتهای خارجی و خرید سهام این شرکتها نسبتاً مبهمتر است و افراد ابهامگریز گرایش به خرید سهام شرکتهای داخلی دارند. این موضوع همچنین از یکسان نبودن مفاهیم ابهامگریزی و ریسکگریزی حکایت دارد. چرا که افراد ریسکگریز به منظور کاهش ریسک، سعی میکنند با متنوعسازی سبد داراییها ریسک سرمایهگذاری خود را کاهش دهند. این در حالی است که افراد ابهامگریز با این گرایش، خود را در معرض ریسک بیشتری قرار میدهند.
4-4- گرایش به خرید سهام شرکت محل کار[9]
شما خیلی خوب از آنچه که در شرکت محل کارتان در جریان است اطلاع دارید اما به احتمال زیاد نمیدانید که در سایر شرکتها چه میگذرد. در صورتی که فردی ابهامگریز باشید این موضوع ممکن است شما را به خرید سهام شرکتی که در آن اشتغال دارید سوق دهد. گفتنی است که این موضوع را وقتی میتوان به ابهامگریزی نسبت داد که خرید این سهام، اختیاری و با میل خود سرمایهگذار انجام شود. به عنوان مثال برخی از شرکتها کارکنان خود را ملزم به خرید سهام شرکت و توثیق آن نزد صندوق میکنند. مواردی از این قبیل در بررسی اثر ابهامگریزی بر خرید سهام شرکت محل اشتغال در نظر گرفته نمیشود.
طبق نتایج پژوهش، افراد ابهامگریز تمایل دارند که سهام شرکتی را که در آن کار میکنند خریداری کنند. البته به شرطی که سهام شرکت محل اشتغال آنها در بازارهای مالی قابل معامله باشد.
5-4- متنوعسازی ناکافی[10]
بسته به سطح دانش مالی افراد و درک آنها از بازار، ارزیابی هرکس از ابهام کل بازار و ابهام هر یک از سهمهای آن متفاوت است. عموماً افراد با دانش مالی پایینتر، کلیت بازارهای مالی را در هالهای از ابهام تصور میکنند. این در حالی است که افراد با دانش مالی بالا بازارهای مالی را مبهم تلقی نمیکنند. مطابق نتایج پژوهش، افراد ابهامگریزی که از دانش مالی مناسبی برخوردارند کمتر به خرید تکسهم مبادرت میورزند. این دسته از افراد بیشتر به خرید واحدهای انواع مختلف صندوقهای سرمایهگذاری مشترک اقدام میکنند. از این رو میتوان گفت پرتفوی این دسته از افراد به خوبی متنوعسازی میشود. در رابطه با ابهامگریزان با دانش مالی کمتر اما داستان از قرار دیگریست. این دسته از فعالان بازار بیشتر تمایل به خرید تکسهم داشته و درصد بالاتری از سبد داراییهای خود را به آن اختصاص میدهند. به طور خلاصه میتوان گفت که برای افراد با سطح دانش مالی بالا، ابهامگریزی با متنوعسازی رابطه مستقیم و برای افراد با سطح دانش مالی پایین، ابهامگریزی با متنوعسازی رابطه عکس دارد.
6-4- واکنش به بحرانهای مالی
به طور کلی خالص فروش افراد ابهامگریز از خالص خرید این افراد در بازه زمانی 1 اکتبر 2008 تا 11 می 2009 که مقارن با بحران مالی در ایالات متحده بوده، بیشتر است. ابهامگریزان در طول بحرانهای مالی به طور معناداری بیشتر تمایل به فروش سهام دارند. طبیعتاً در این باره آن دسته از فعالان مورد بررسی قرار میگیرند که قبل از وقوع بحران مالی سهام داشته باشند.