4- ابهام گریزی

بوسیله می 15, 2021 می 26th, 2021 گزارش

1- مقدمه

در تئوری تصمیم­گیری و اقتصاد، ابهام­گریزی[1] یا عدم‌قطعیت گریزی[2] به ارجحیت ریسک­های معلوم و مشخص به ریسک­های نامعلوم و نامشخص اطلاق می­شود. یک فرد ابهام­گریز گزینه­ای را که توزیع احتمال برآمد­های آن مشخص باشد به گزینه­ای که توزیع احتمال برآمد­های آن مشخص نیست ترجیح می­دهد. این مفهوم اولین بار توسط السبرگ[3] معرفی شد. ابهام‌گریزی را در موقعیت‌های مختلف زندگی واقعی نیز شاهد هستیم، برای مثال موجب می‌شود مردم از مشارکت در بازار سرمایه دوری کنند و یا از انجام درمان‌های پزشکی خاص که خطرات آن کم‌تر شناخته شده است، اجتناب کنند. در این مطالعه ابتدا به‌منظور درک بهتر این مفهوم، سه آزمایشی که در این حوزه انجام­شده را بررسی کرده و نتایج حاصل از آن­ها را ذکر خواهیم­کرد. سپس به نمود ابهام­گریزی در زندگی واقعی اشاره خواهیم­کرد و در نهایت اثر ابهام­گریزی در معاملات افراد در بازار­های مالی را شرح خواهیم داد.

2- سه نتیجه از سه آزمایش

پژوهش­های زیادی در زمینه ابهام­گریزی صورت گرفته­است که در ادامه سه مورد از آن­ها را شرح داده و نتایج حاصل از هر یک را بررسی می­کنیم.

1-2- ابهام­گریزی یک سوگیری ذهنی است که بیشتر افراد دچار آن هستند.

پارادوکس سه رنگی السبرگ یکی از آزمایش­هایی است که برای سنجش ابهام­گریزی مورد استفاده قرار می­گیرد. در این آزمایش­ها با پرسش سؤالاتی از شرکت­کنندگان و دادن حق انتخاب از بین گزینه­ها نتایج مورد نظر استخراج می­شوند. در ظرفی 90 توپ قرار دارد که دقیقاً 30 تای آن­ها قرمز هستند. به شرکت­کنندگان اطمینان داده می­شود که 60 توپ دیگر این ظرف سیاه و زرد هستند اما این که چه تعداد توپ سیاه و چه تعداد توپ زرد در این ظرف قرار دارد نامشخص است. این وضعیت در شکل 1 قابل مشاهده است. یک توپ از این ظرف خارج خواهد شد و شرکت­کنندگان باید بین دو گزینه بازی الف و ب یکی را انتخاب کنند.

الف: اگر توپ خارج­شده قرمز باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

ب: اگر توپ خارج­شده سیاه باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

آنچه مسلم است این است که در بازی “الف”، احتمال برد شرکت­کننده یک سوم خواهد بود. این در حالی است که احتمال پیروزی در بازی “ب” مشخص نبوده و بین صفر(در صورتی که همه توپ­های غیر قرمز زرد باشند) تا دو سوم(در صورتی که همه توپ­های غیر قرمز سیاه باشند) متغیر است. اگرچه دلیلی برای برتری یکی از گزینه­ها بر دیگری وجود ندارد اکثر شرکت­کنندگان حالت “الف” را به حالت مبهم “ب” ترجیح دادند. آیا آن­ها به هر دلیلی فکر می­کردند که در این ظرف کمتر از 30 توپ سیاه وجود دارد و به این ترتیب با این انتخاب شانس پیروزی خود را بالا بردند؟ یا این که نخواستند با انتخاب گزینه “ب” خود را وارد یک وضعیت ابهام­آمیز کنند؟

بار دیگر به شرکت­کنندگان دو حق انتخاب داده ­شد که این انتخاب­ها بصورت زیر بودند.

ج: اگر رنگ توپ خارج‌­شده قرمز یا زرد باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

د: اگر رنگ توپ خارج‌­شده سیاه یا زرد باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

در حالی که احتمال پیروزی در بازی “د” برابر دو سوم است، در بازی “ج” هر شرکت­کننده با احتمالی بین یک سوم(در صورتی که همه توپ­های غیر قرمز، سیاه باشند) تا یک (در صورتی که همه توپ­های غیر قرمز، زرد باشند) پیروز خواهد شد. این بار بیش­تر افراد بازی “د” را به بازی مبهم “ج” ترجیح دادند. اگر شرکت­کنندگان در انتخاب بین “الف” و “ب” با این تصور که توپ­های سیاه کمتر از 30 عدد است “الف” را ترجیح دادند پس چرا گزینه “ج” را به “د” ترجیح ندادند تا با احتمالی بیش­تر از دو سوم 100 دلار ببرند و علت این پارادوکس چیست؟!!!

دلیلی عقلائی برای این انتخاب­ها وجود ندارد. این ترجیح­ها تنها یک سوگیری ذهنی بوده و نمی­توان آن­ها را توجیه کرد. به عبارت دیگر ما انسان­ها معمولاً از ابهام گریزان هستیم بدون آن که دلیلی منطقی برای آن داشته باشیم. دو حالت زیر را در نظر بگیرید:

حالت اول: یکی از دو بازی “الف” و “د” با احتمال­های برابر برای ما انتخاب شود.

حالت دوم: یکی از دو بازی “ب” و “ج” با احتمال­های برابر برای ما انتخاب شود.

اگر ما “الف” را به “ب” و “د” را به “ج” ترجیح می­دهیم، باید حالت اول را به حالت دوم ترجیح دهیم. در حالی که در هر دوی این حالات ما با احتمال 5/0 برنده 100 دلار می­شویم و با احتمال 5/0 هیچ پولی نمی­بریم. پس می­توان گفت که ابهام­گریزی یک سوگیری است که بیشتر مردم به آن دچارند.

2-2- حالت نامبهم بهتر، ابهام­گریزی بیش­تر!

نتیجه آزمایش پیش نشان داد که اکثر ما ابهام­گریز هستیم. اما آیا این گریزانی ما از وضعیت­های مبهم در همه حال به قوت خود باقی است؟ در آزمایشی دیگر موسوم به پارادوکس n رنگی السبرگ، شرکت­کنندگان باید یکی از دو ظرف را برای بازی انتخاب کنند. در ظرف شماره یک 100 توپ از 10 رنگ و از هر رنگ دقیقاً 10 توپ قرار دارد. ظرف شماره دو نیز حاوی 100 توپ از همین 10 رنگ است. اما مشخص نیست که از هر یک از رنگ­ها دقیقاً چند توپ وجود دارد و ممکن است از یک یا چند رنگ هیچ توپی موجود نباشد. این وضعیت در شکل 2 خلاصه شده است. یک توپ از هر یک از این دو ظرف خارج خواهدشد. شرکت­کنندگان باید یکی از دو گزینه زیر را انتخاب کنند.

الف: اگر رنگ توپ خارج­شده از ظرف شماره 1 هر رنگی بجز قرمز باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

ب: اگر رنگ توپ خارج­شده از ظرف شماره 2 هر رنگی بجز قرمز باشد فرد برنده 100 دلار می­شود.

بدیهی است که در بازی “الف” فرد با احتمال 9/0 پیروز می­شود؛ اما احتمال برد او در بازی “ب” مشخص نبوده و می­تواند بین صفر تا 1 باشد. درصد بسیار بالایی بازی “الف” را به “ب” ترجیح دادند.

با تغییر گزینه­های بازی اما نتایج جالبی بدست آمد. این گزینه­ها درست عکس گزینه­های “الف” و “ب” بودند. این بار افراد باید یکی از دو بازی “ج” و “د” را برمی­گزیدند.

ج: اگر توپ خارج­شده از ظرف شماره 1 قرمز باشد، فرد برنده 100 دلار می­شود.

د: اگر توپ خارج­شده از ظرف شماره 2 قرمز باشد، فرد برنده 100 دلار می­شود.

در بازی “ج” شرکت­کننده با احتمال 1/0 برنده 100 دلار می­شود. اگرچه احتمال پیروزی در بازی مبهم “د” مشخص نیست، افراد زیادی این گزینه را به بازی “ج” ترجیح دادند. در واقع کم بودن احتمال پیروزی در بازی “ج” آن­ها را به انتخاب بازی ابهام­آمیز “د” سوق داد. به عبارتی انسانی که در انتخاب بین “الف” و “ب” با این ترس که در ظرف شماره 2 توپ قرمز بیشتری وجود دارد از آن گریزان بود، این بار با این امید که این طور باشد آن را برگزید! یعنی زمانی که ما مجبور به انتخاب بین یک گزینه مبهم و یک گزینه نامبهم هستیم، این که برآمد گزینه نامبهم با چه احتمالی در راستای منافع ما خواهد بود در میزان ابهام­گریزی ما مؤثر است و با کم شدن احتمال پیروزی در گزینه نامبهم، ما نیز از ابهام گریزی به ابهام­پذیری تمایل پیدا می­کنیم.

3-2- آیا تصمیمات گروهی در ابهام­گریزی مؤثر است؟

در سال 2009 محققان فرانسوی به منظور بررسی اثر تصمیم­گیری گروهی بر ابهام­گریزی آزمایش زیر را طراحی کردند. در این آزمایش دو ظرف که هر یک حاوی 10 توپ سفید و سیاه هستند وجود دارد. در ظرف شماره 1، پنج توپ سفید و پنج توپ سیاه قرار دارد. تعداد توپ­های سفید و سیاه ظرف شماره 2 اما نامشخص است. مطابق جدول صفحه بعد، هر شرکت­کننده باید در ده مرحله بین دو بازی یکی را انتخاب کند که این ده سؤال به ترتیب از او پرسیده خواهدشد. این جدول مشخص می­کند که در هر مرحله فرد با توجه به انتخاب خود در صورت پیروزی چه مبلغی بر حسب یورو برنده خواهد شد. انسان عقلایی در چهار مرحله اول ظرف 1 را انتخاب می­کند. چنین انسانی در مرحله پنجم نسبت به دو گزینه بی­تفاوت است و در مراحل پس از آن ظرف 2 را به ظرف 1 ترجیح خواهد داد. شرکت­کنندگان به این سؤالات یک بار به صورت انفرادی و یک بار در قالب گروه­های سه نفره که در هر مرحله توسط کامپیوتر به تصادف انتخاب می­شوند پاسخ خواهند داد. در انتخاب­های گروهی نیمی از شرکت­کنندگان با سیستم “رأی اکثریت” و نیمی دیگر با سیستم “اتفاق آرا” بین دو ظرف یکی را برمی­گزینند. هیچ فردی هم­گروهی خود را نشناخته و هر یک از اعضای گروه­ها رأی خود را به وسیله کامپیوتر صادر می­کند. همچنین رأی هم­گروهی­ها قبل از آن که همه اعضای گروه رأی دهند قابل رویت نخواهد بود. در سیستم رأی اکثریت از آنجا که تعداد اعضای هر گروه سه نفر و عددی فرد است، در همان مرحله اول بین دو گزینه یکی انتخاب می­شود. این در حالی است که در سیستم اتفاق آرا ممکن است اعضا متفق­القول نباشند که در این صورت رأی­گیری به منظور دستیابی به رأی مشترک اعضا و حداکثر تا پنج مرحله تکرار می­شود. در صورت عدم دستیابی به رأی واحد پس از پنج تکرار، سؤال مورد نظر بی­نتیجه مانده و افراد به سؤال بعدی هدایت می­شوند.

مرحله

ظرف شماره 1 ظرف شماره 2

پیروزی

شکست پیروزی شکست

1

13

0

9

0

2

12 0 9

0

3

11 0 9

0

4

10 0 9

0

5

9 0 9

0

6

8 0 9

0

7

7 0

9

0

8

6 0 9

0

9 4 0 9

0

10 2 0 9

0

بر خلاف آزمایش­های فوق در این آزمایش رنگ پیروزی توسط خود شخص شرکت­کننده انتخاب می­شود. این کار با این هدف انجام می­شود که شرکت­کنندگان به علت بی­اعتمادی به انتخاب گزینه نامبهم سوق پیدا نکنند و اگر شخصی مثلاً فکر می­کند که در ظرف مبهم تعداد توپ سیاه بیشتری وجود دارد، این رنگ را به عنوان رنگ پیروزی خود انتخاب کرده و گزینه مبهم را برگزیند و بدین ترتیب، انتخاب­ها تحت تأثیر بی­اعتمادی افراد قرار نگیرد.

به صورت سازگار با نتایج آزمایش­های بخش­های قبلی، اکثر افراد ابهام­گریز هستند. در تصمیمات گروهی افراد به طور معناداری ابهام­گریزی بیشتری از خود نشان می­دهند و به عبارت دیگر گروه­ها از اشخاص ابهام­گریزترند. البته این موضوع برای گروه­هایی صادق است که سیستم اکثریت آرا برای آن­ها در نظر گرفته­شده است و در سیستم اتفاق آرا افراد تقریباً نسبت به ابهام بی­تفاوت­اند.

 

3- نمود ابهام­گریزی در زندگی واقعی

آزمایش­ها و پژوهش­های مربوط به ابهام­گریزی تنها محدود به انتخاب بین ظروف و یا رنگ توپ­های موجود در آن نشده و رد پای این سوگیری در زندگی و تصمیمات روزمره ما انسان­ها نیز دیده می­شود. یکی از معروف­ترین حوزه­هایی که اثر ابهام­گریزی بر تصمیمات مربوط به آن مورد مطالعه قرار می­گیرد صنعت بیمه است. پژوهش­هایی که در این زمینه انجام می­شوند، شرکت­کنندگان را در جایگاه مشتری و یا بیمه­گر قرارداد­هایی مانند بیمه زلزله، بیمه سیل، ضمانت محصولات و مواردی از این قبیل قرار داده و از آن­ها خواسته می­شود تا این بیمه­ها را قیمت­گذاری کنند. طبق نتایج حاصل­شده از این پژوهش­ها، ابهام­گریزی این تصمیمات را تحت تأثیر قرار می­دهد.

تصمیمات ابهام­آمیز مربوط به حوزه سلامت که چه از سوی بیماران و چه از سوی پزشکان اتخاذ می­شوند، مورد دیگری است که در پژوهش­ها مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش­ها تصمیماتی از قبیل واکسیناسیون کودکان، بیماری­های قلبی و ریسک­های سلامت مبتنی بر محل زندگی را شامل می­شود.

4- اثر ابهام­گریزی روی معاملات افراد در بازار­های مالی

طی پژوهشی که در سال 2015 در ایالات متحده انجام شد، اثر ابهام­گریزی افراد بر تصمیم­های سرمایه­گذاری آن­ها در بازار­های مالی مورد بررسی قرار گرفت. عدم مشارکت در بازار­های مالی، تخصیص درصد کمتری از منابع مالی به سهام در صورت مشارکت، گرایش به خرید سهام شرکت­های داخلی، گرایش به خرید سهام شرکت محل اشتغال و همچنین واکنش­ها به بحران­های مالی مواردی بودند که رابطه آن­ها با ابهام­گریزی بررسی شد. برای سنجش ابهام گریزی افراد مشابه آزمایش معروف السبرگ در سال 1961، شرکت­کنندگان باید از دو ظرف مبهم و نامبهم یکی را برمی­گزیدند. مطابق شکل، هر دو ظرف حاوی 100 توپ هستند. در ظرف شماره یک، 50 توپ قرمز و 50 توپ آبی قرار دارد. در ظرف شماره دو نیز 100 توپ به رنگ­های قرمز و آبی موجود است؛ اما تعداد توپ­هایی که از هر رنگ در آن قرار دارد مشخص نیست. هر شرکت­کننده یکی از این دو ظرف را انتخاب می­کند و سپس یک توپ به تصادف از ظرف منتخب خارج می­شود. اگر توپ خارج­شده قرمز باشد، وی برنده 15 دلار خواهد شد و در غیر این صورت مبلغی دریافت نخواهد کرد. شرکت­کنندگان می­توانند نسبت به این دو ظرف بی­تفاوت باشند. اگر شخصی ظرف شماره یک را انتخاب کند ابهام­گریز و اگر ظرف شماره دو را برگزیند، ابهام­پذیر[4] است. همچنین اگر نسبت به این دو ظرف بی­تفاوت باشد، نسبت به ابهام بی­تفاوت و به اصطلاح ابهام­خنثی[5] است. به منظور دریافت پاسخ­های دقیق­تر، پاداش­های واقعی برای شرکت­کنندگان در نظر گرفته ­شد تا در صورت برد آن­ها به این افراد اعطا شود و این گونه نبود که آن­ها تنها تصور کنند که در صورت برنده شدن جایزه می­گیرند. مطابق نتایج این نظرسنجی 52% افراد ابهام­گریز و 38% ابهام­پذیر هستند. این در حالی است که 10% آن­ها نسبت به ابهام بی­تفاوت­اند.

1-4- عدم مشارکت در بازار­های مالی[6]

آیا افراد ابهام­گریز کمتر در بازار­های مالی فعالیت دارند؟ این پرسشی است که در این قسمت از مطلب به دنبال پاسخ آن خواهیم بود. در پژوهش مذکور به منظور برآورد دقیق­تر سطح ابهام­گریزی، سؤالات با تغییر در تعداد توپ­های قرمز و آبی در ظرف نامبهم مجدداً پرسیده می­شود تا نقطه بی­تفاوتی شرکت­کننده قابل تخمین باشد. به عنوان مثال اگر در پرسش اول که در آن ظرف نامبهم حاوی 50 توپ قرمز و 50 توپ آبی است شرکت­کننده ظرف نامبهم را انتخاب کند، در پرسش بعدی تعداد توپ­های قرمز 25 و تعداد توپ­های آبی 75 خواهد بود. این سؤال­ها تا جایی ادامه پیدا می­کند که فرد در انتخاب ظروف بی­تفاوت باشد. در صورتی که پس از چهار مرحله فرد همچنان یکی از دو ظرف را به دیگری ترجیح دهد، نقطه بی­تفاوتی او با توجه به پاسخ وی به این چهار سوال تخمین زده می­شود. هر چه در نقطه بی­تفاوتی شرکت­کننده توپ­های قرمز کمتری در ظرف نامبهم وجود داشته­باشد، فرد ابهام­گریز­تر است. زیرا او تا جایی که احتمال پیروزی در حالت نامبهم و جذابیت آن به اندازه کافی کم نشود، از ابهام‌گریزان است و ترجیح می­دهد که توزیع احتمال برآمد­ها را بداند.

برای بررسی اثر ابهام­گریزی بر معاملات در بازار­های مالی سه معیار برای سنجش آن در نظر گرفته می­شود. در معیار اول تمام افراد به دو دسته ابهام­پذیر و غیر ابهام­پذیر تقسیم می­شوند. در صورتی که فرد در سؤال اول حالت نامبهم را ترجیح دهد، ابهام­گریز و در غیر این صورت ابهام­پذیر تلقی می­شود. معیار دوم نقطه بی­تفاوتی افراد نسبت به دو ظرف را مد نظر قرار می­دهد. چنانکه گفته شد، هر چه نقطه بی­تفاوتی در جایی باشد که احتمال پیروزی در حالت نامبهم کم‌تر باشد، فرد ابهام­گریز­تر است. معیار سوم اما معیاری رتبه­محور است. به این صورت که به ابهام­گریز­ترین شخص نسبت به معیار دوم، نمره­ی یک و به ابهام­پذیر­ترین افراد نمره صفر می­دهد. به سایر افراد با توجه به پاسخ­های آن­ها نمره­ای بین صفر و یک داده می­شود. آنچه حائز اهمیت است، رابطه معنادار هر سه معیار با مشارکت افراد در بازار­های مالی است. به طور کلی افراد ابهام­گریز کمتر در بازار­های مالی فعالیت دارند و مایل­اند پول خود را در سایر بازار­ها سرمایه­گذاری کنند.

2-4- اختصاص درصد کمتری از منابع مالی به سهام[7]

همان طور که تا حدودی از نتیجه بخش قبلی قابل پیش­بینی است، ابهام­گریزی با درصد تخصیص منابع مالی به سهام رابطه عکس دارد. به این معنا که هر چه افراد ابهام­گریز­تر باشند، درصد کمتری از پول خود را در سهام سرمایه­گذاری می­کنند. این امر چه برای کل شرکت­کنندگان در نظرسنجی و چه برای آن عده که حدقل یک سهم در پرتفوی خود دارند صادق است. به عبارت دیگر اگر شما ابهام­گریز هستید، با احتمال کمتری در بازار­های مالی سرمایه­گذاری می­کنید و یا اگر سرمایه­گذاری کنید درصد کمتری از پول خود را به سهام اختصاص خواهید داد.

3-4- گرایش به خرید سهام شرکت­های داخلی[8]

مطابق نتایج پژوهش، افراد ابهام­گریز در صورت سرمایه­گذاری در بازار­های مالی اغلب سهام شرکت­های داخلی را خریداری می­کنند. سرمایه­گذاری در شرکت­های خارجی و خرید سهام این شرکت­ها نسبتاً مبهم­تر است و افراد ابهام­گریز گرایش به خرید سهام شرکت­های داخلی دارند. این موضوع همچنین از یکسان نبودن مفاهیم ابهام­گریزی و ریسک­گریزی حکایت دارد. چرا که افراد ریسک­گریز به منظور کاهش ریسک، سعی می­کنند با متنوع­سازی سبد دارایی­ها ریسک سرمایه­گذاری خود را کاهش دهند. این در حالی است که افراد ابهام­گریز با این گرایش، خود را در معرض ریسک بیشتری قرار می­دهند.

4-4- گرایش به خرید سهام شرکت محل کار[9]

شما خیلی خوب از آنچه که در شرکت محل کارتان در جریان است اطلاع دارید اما به احتمال زیاد نمی­دانید که در سایر شرکت­ها چه می­گذرد. در صورتی که فردی ابهام­گریز باشید این موضوع ممکن است شما را به خرید سهام شرکتی که در آن اشتغال دارید سوق دهد. گفتنی است که این موضوع را وقتی می­توان به ابهام­گریزی نسبت داد که خرید این سهام، اختیاری و با میل خود سرمایه­گذار انجام شود. به عنوان مثال برخی از شرکت­ها کارکنان خود را ملزم به خرید سهام شرکت و توثیق آن نزد صندوق می­کنند. مواردی از این قبیل در بررسی اثر ابهام­گریزی بر خرید سهام شرکت محل اشتغال در نظر گرفته نمی­شود.

طبق نتایج پژوهش، افراد ابهام­گریز تمایل دارند که سهام شرکتی را که در آن کار می­کنند خریداری کنند. البته به شرطی که سهام شرکت محل اشتغال آن­ها در بازار­های مالی قابل معامله باشد.

5-4- متنوع­سازی ناکافی[10]

بسته به سطح دانش مالی افراد و درک آن­ها از بازار، ارزیابی هرکس از ابهام کل بازار و ابهام هر یک از سهم­های آن متفاوت است. عموماً افراد با دانش مالی پایین­تر، کلیت بازار­های مالی را در هاله­ای از ابهام تصور می­کنند. این در حالی است که افراد با دانش مالی بالا بازار­های مالی را مبهم تلقی نمی­کنند. مطابق نتایج پژوهش، افراد ابهام­گریزی که از دانش مالی مناسبی برخوردارند کمتر به خرید تک­سهم مبادرت می­ورزند. این دسته از افراد بیشتر به خرید واحد­­های انواع مختلف صندوق­های سرمایه­گذاری مشترک اقدام می­کنند. از این رو می­توان گفت پرتفوی این دسته از افراد به خوبی متنوع­سازی می­شود. در رابطه با ابهام­گریزان با دانش مالی کمتر اما داستان از قرار دیگریست. این دسته از فعالان بازار بیشتر تمایل به خرید تک­سهم داشته و درصد بالاتری از سبد دارایی­های خود را به آن اختصاص می­دهند. به طور خلاصه می­توان گفت که برای افراد با سطح دانش مالی بالا، ابهام­گریزی با متنوع­سازی رابطه مستقیم و برای افراد با سطح دانش مالی پایین، ابهام­گریزی با متنوع­سازی رابطه عکس دارد.

 6-4- واکنش به بحران­های مالی

به طور کلی خالص فروش افراد ابهام­گریز از خالص خرید این افراد در بازه زمانی 1 اکتبر 2008 تا 11 می 2009 که مقارن با بحران مالی در ایالات متحده بوده، بیشتر است. ابهام­گریزان در طول بحران­های مالی به طور معناداری بیشتر تمایل به فروش سهام دارند. طبیعتاً در این باره آن دسته از فعالان مورد بررسی قرار می­گیرند که قبل از وقوع بحران مالی سهام داشته باشند.

  1. Ambiguity aversion
  2. Uncertainty aversion
  3. Ellsberg
  4. Ambiguity-seeking
  5. Ambiguity-neutral
  6. Nonparticipation in equity markets
  7. Low portfolio fractions allocated to equity
  8. Home-bias
  9. Own-company stock ownership
  10. Portfolio under-diversification